به گزارش شجرنيوز ، بدون تردید یکی از بزرگترین حسرتهای تاریخ فوتبال ایران متعلق به جواد منافی است. ستاره دهه هفتاد پرسپولیس و تیم ملی که در زمان اوج خود و درست وقتی که در آستانه ترانسفر به فوتبال اروپا بود به خاطر یک تصادف وحشتناک خانهنشین شد و فوتبالش برای همیشه به پایان رسید. شاید اگر آن تصادف لعنتی نبود نام منافی برای همیشه در تاریخ فوتبال ایران ماندگار میشد اما این اتفاق مسیر زندگی او را عوض کرد. منافی که روزگاری رویای بازی در آث میلان را در سر میپروراند، در گفت و گو با خبرنگاران خاطرهبازی جالبی با عکسهای قدیمی خود داشت که در ادامه میخوانید:
این عکس مربوط به بعد از تصادفم است که برگشتم و با تیم تمرین میکردم و توانستم مدتی کنار تیم باشم.
زمان تیم ملی استانکو فکر کنم بازی با مجارستان در استادیوم آزادی است. این تیم معروف به 11 سبیلو است چون همه سبیل دارند. فکر کنم یک – یک شد یا یک بر صفر بردیم. کریم باقری، علی دایی، بهزاد غلامپور، علی افتخاری و ایمان عالمی که خیلی به او اعتقاد داشت و بین تمام فورواردهای خوب او را انتخاب کرده بود.
بعد از این بازی راهی مسابقات آسیایی هیروشیما شدیم. من اولین بازیکن از ایران بودم که جزو 11 نفر برتر آن مسابقات انتخاب شدم و در تیم منتخب آسیا قرار گرفتم و از ایران فقط من بودم. آن موقع از ایتالیا، آلمان و اتریش پیشنهاد داشتم و حتی وقتی با تیم ملی به آلمان رفتیم با لایپزیگ بازی کردیم از چهل متری گل زدم. آقای نوروزی خدا بیامرز دکتر تیم ما زبان آلمانی بلد بود.
بعد از بازی من را به یک هتل برد که آنجا سرمربی لایپزیگ گفت من شما را میخواهم فقط کپی پاسپورت بدهید و کارهایتان انجام شود. به آقای عابدینی گفتم که او گفت صبر کن. تیم سالزبورگ اتریش هم من را میخواست ایشان گفت دست نگه دار. میخواست ترانسفر خیلی خوبی کند و بعد از بازیهای آسیایی که برگشتیم از جنوا ایتالیا و آلمان و اتریش دعوتنامههای خوبی داشتم اما آن تصادف همه چیز را خراب کرد.
زمان مربیگری در پرسپولیس لیگ برتر 92-93 است که نایب قهرمان شدیم. سرمربی علی دایی بود. سال بعدش تا هفته هفتم بودیم که سیاسی آمد و ما را برداشت و آقای درخشان را آورد. ما سر تمرین بودیم اینها بدون اینکه به ما چیزی بگویند وارد محل تمرین شدند که جو متشنج شد و هواداران شعار دادند.
علی دایی هم به خاطر همان مسائلی که در سایپا به وجود آمد فعلا اجازه نمیدهند کاری کند. از آن زمان خیلی هم پیشنهاد داشته و اکثر تیمهای لیگ او را میخواستند اما شرایطی به وجود آمده که فعلا بیرون باشد.
این تصویر سال 69 یا 70 در تیم ملی امید و بازی با تیم ملی ب شوروی در امجدیه است. یحیی گلمحمدی، میرشاد ماجدی و خداداد عزیزی هم در عکس هستند. تیم بسیار خوبی داشتیم. فکر کنم خیلی راحت میتوانستیم به المپیک بارسلون برویم. در یمن یک بر صفر جلو بودیم و اگر آن بازی را برنده میشدیم قطعا صعود میکردیم اما یک اتفاق کوچک باعث شد دقیقه آخر گل بخوریم و بازی مساوی شود. سرمربی تیم هم حسن حبیبی بود.
این بازی با کشاورز است. خدا بیامرز مسعود استیلی و مجتبی محرمی هم حضور دارند. فکر کنم آخرین بازی است که برای پرسپولیس انجام دادم. بعد این بازی رفتم شمال و تصادف کردم که مجبور شدم فوتبال را کنار بگذارم. حسرتی که تا آخر عمر با من هست و هرچه بخواهم بگویم فراموش کردم ولی نمیتوانم. چون از بالا یک دفعه سقوط کردم. من یک ماه دیگر باید میرفتم با قرارداد بسیار خوبی برای تیمهای اروپایی بازی کنم ولی ناگهان همه چیز را از دست دادم. تصادفی کردم که نخاعم آسیب دید، گردنم شکست و 3-4 ماه در بیمارستان و 5-6 ماه در خانه بستری بودم. یکی دو سال طول کشید بتوانم بلند شوم و راه بروم و روی ویلچر بودم. خدا کمک کرد دوباره برگشتم ولی آن حسرت همیشه هست. خیلی دوست داشتم بروم در تیم میلان بازی کنم و فکر کنم تواناییاش را داشتم و میتوانستم در تیمهای خوب اروپایی بازی کنم و حسرتش تا آخر عمر با من است.
منبع : خبرآنلاين